Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «تقریب»
2024-05-01@20:52:57 GMT

برخی از اندیشه های مذاهب اسلامی در رد بهائیت

تاریخ انتشار: ۴ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۲۵۵۲۴

برخی از اندیشه های مذاهب اسلامی در رد بهائیت

در طول چهارده قرن گذشته ظهور نحله های فکری متعدد و تضارب آرا ء و عقاید مذهبی نتوانسته خللی در این اصول به وجود بیاورد زیرا این اصول نقطه قوت و انسجام دینی است که علیرغم تغییرات گسترده اندیشه ای در درون مذاهب تا کنون محفوظ و مصون مانده است حتی تفاوت نگرش های متنوع مذهبی موجب اختلافات بنیادین اصولی بین مذاهب پنجگانه نگردیده و همواره این اصول موجب جاودانگی دین و بنیانهای معرفتی آن شده است .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

بنا بر قول معروف امام ابوحنیفه و امام شافعی ؛ « لا نفکر احدا من اهل القبله . » هیچ کس از اهل قبله را تکفیر نمی کنیم . قریب به همین مضمون در دیگر مذاهب اسلامی دیده می شود که حاکی از یک انسجام درون دینی بوده و همه اهل قبله مبانی دین را در بر می گیرد از طرف دیگر تحولات اندیشه ای درون مذهبی به درازای چهارده قرن تفکر و اندیشه های پیچیده کلامی گواه بر ساختارمندی اندیشه دینی در اسلام می باشد . در سده نوزدهم میلادی حسینعلی نوری ملقب به بها ء الله با تاسیس فرقه بهائیت و طرح دیدگاه هایی بیگانه با اسلام خود را متصف به دین حنیف دانسته و چالش هایی را بر سر راه اسلام بوجود آورد . با تاملی گذرا به اندیشه های این فرقه مشاهده می شود دین حنیف توسط بنیانگذاران این فرقه وارونه نشان داده شده است و جریان فکری او با نظام معرفتی اسلام کاملا متفاوت می باشد. 

این نوشتار تنها نگاه قیاسی مختصر به اصول دین مورد اتفاق همه مذاهب اسلامی با تفکر بهائیت می باشد که مورد اجماع مذاهب پنجگانه اسلام می باشد هرچند مذاهب در فروع دین دیدگاه های متفاوتی دارند که این بُعد موضوع فعلا نمیتواند مطمع نظر تقریر حاضر گردد . 
مختصری از عقاید بهائیت در مقایسه با دین حنیف اسلام : حسینعلی نوری ملقب به بها ء الله در سده نوزده میلادی فرقه جدیدی به نام بهائیت را به زعم خود برگرفته از متون دین اسلام بنیان گذاشت . بنیان گذار فرقه و پیروان آن مسلک خود را آئین یکتا پرستی معرفی کردند . 

همانگونه که گفته شد مذاهب پنجگانه اسلام بالاتفاق توحید و نبوت و معاد را بعنوان ضروریات دین پذیرفته و منکران آن را خروج از دین می دانند . حال با نگاهی به اندیشه بهائیت درمی یابیم که این فرقه هر سه اصول مسلم دین اسلام را با مبانی ضاله درآمیخته و فرقه جدیدی را به نام آئین بهائیت عرضه داشته است . عمده ترین اصول دین نزد بهائیان اباحی گری و تسامح در امور دینی است در خصوص اولین و مهمترین رکن دین که توحید و یکتاپرستی می باشد برای خداوند سبحان شریک قائل شدند . 

عباس افندی از دیگر رهبران فکری فرقه ، علی‌محمد باب را در ردیف پیامبرانی همچون حضرت ابراهیم ( ع ) حضرت موسی ( ع ) ،حضرت عیسی ( ع ) و حضرت محمد ( ص ) قرار داده و باب را بشارت‌ دهنده ظهور بها ءالله می‌داند . از نظر او، بها ءالله در زمره آن پیامبران و حتی برتر از آنها است . تا جایی که برخی بهائی پژوهان مرددند که بهاء الله خداست یا پیامبر ! 

معاد یکی از اصول اعتقادی همه مسلمانان است . خداوند متعال در قرآن کریم، بیش از ۱۴۰۰ آیه، یا حتی به عقیده برخی، یک ثلث قرآن را به این اصل دینی اختصاص داده ‌ است ( سبحانی، جعفر؛ منشور جاوید، ج 5 ، ص 4). همچنین به سبب اهمیتی که قرآن برای معاد قائل است، آن را در کنار ایمان به خدا که اساس هر دین الهی است؛ قرار داده است : « وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ أُولئِكَ سَنُؤْتيهِمْ أَجْراً عَظيما : و ایمان‌آورندگان به خدا و روز واپسین، آن‌ها را اجری بزرگ خواهیم‌ داد » ( ۱) ( نساء : ۱۶۲ ). گفته شد که به عقیده مسلمانان، اعتقاد به قیامت، لازمه اعتقاد به معاد است؛ چراکه اگر قیامتی وجود نداشته باشد، معادی وجود نخواهد داشت . اما معنا و مفهوم قیامت در آیین بهائی، بسیار متفاوت از اسلام بوده و هیچ شباهتی میان آنان برقرار نیست . قیامتِ هر دین در آیین بابی و بهائی، برابر با فاصله بعثت تا مرگ پیامبر دین بعدی است ( باب، بیان، نقطه اولی، ص ۷۵). مطابق با این تعریف، معنای معاد نیز، به‌گونه‌ای جدید ارائه می‌شود، که کاملاً متفاوت از مفهوم اصطلاحی آن در اسلام است . 

اعتقاد بهائیان درباره جهان پس از مرگ، نه در لغت و نه در اصطلاح، تشابهی با اعتقاد مسلمانان ندارد . مسلمانان به بازگشت روح به بدن و معادِ توأمان روح و جسم در روز قیامت، معتقدند؛ اما بهائیان به نابودی جسم پس از مرگ فیزیکی و بقای روحانی اعتقاد دارند . بهائیت قیامت را به دو بخش صغری و کبری تقسیم کرده است قیامت صغری همان عالم برزخ است که پس از مرگ شروع می شود که قیامت روحانی ست اما قیامت کبری عبارت است از دین سابق و ظهور پیامبر و شریعت دین جدید . با این تصورتا کنون قیامت های متعددی برپا شده و در آینده نیز ادامه خواهد داشت و ظهور باب و بهاء در ادامه قیامتهای سلف همچون موسی ( ع ) و عیسی ( ع ) و محمد ( ص ) بوده است آنان به بقاء روحانی معتقدند نه معاد روحانی . 

در فروعات دین هم دچار انحرافات اساسی شده اند قبله خود را از کعبه به مقبره شیخ بهاء واقع در عکای اسرائیل تغییر جهت دادند نماز و روزه و طهارت و بیع و نکاح را به سخره گرفتند . حج را زیارت خانه سید علی باب در شیراز و یا منزل حسینعلی بهاء در بغداد هرکدام که نزدیکتر ! باشد زیارت کنند . 

اشاراتی به برخی دیدگاههای مذاهب اسلامی درخصوص اصول دین ، علیرغم برخی اختلاف نظرهای کلامی ،جمهور مذاهب اسلامی در وحدانیت خداوند سبحان اتفاق نظر داشته و بعضا مانند اشاعره و معتزله و امامیه در خصوص ذات و صفات دیدگاههای خاصی دارند . اما در منظر ابومنصور ماتریدی بنیانگذار مذهب کلامی ماتریدی که عمده حنفی مذهبان از جمله حوزه فکری مناطق بلوچستان بدان پایبند میباشند در کتاب التوحید معتقد است، خدا از هر گونه شائبه جسمیت و جسمانیت مبراست و به هیچ وجه نمی‌توان آن را جسم دانست . ابو منصور ماتریدی در کتاب التوحید خود خاتمیت دین اسلام و خاتم بودن حضرت محمد ( ص ) صراحت دارد و به تصریح قرآن کریم و روایات متواترنبوی،محمد ( ص ) خاتم پیامبران است و پس از ایشان پیامبری برانگیخته نخواهد شد ماتریدیان با تمسک به قرآن و سنت متواتر به خاتمیت ایمان دارند هم چنین عصمت از شرک و کفر ، پیش از بعثت و پس از بعثت را بطور مطلق از شرایط نبوت می دانند . همچنین توحید در نظر ابوحنیفه شامل همه عقاید صحیح اسلامی است که یک مسلمان باید به آن‌ها ایمان داشته باشد . « آنچه اساس توحید است و اعتقاد به آن صواب است، این است که « مومن بگوید : به خدا، فرشتگان، کتاب‌ها و رسولان خدا و برانگیخته شدن پس از مرگ، ایمان آوردم و هر خیر و شر که پیش می‌آید، کار خداست و حساب و میزان و بهشت و دوزخ حق است و خداوند تعالی یکتاست، ولی نه یکتایی عددی، بلکه به این معنا که شریک ندارد و فرزند نیاورده، و خود زاییده نشده است و اَحدی همتای وی نیست . او به هیچ شیئی از اشیاء مخلوق شباهت ندارد و هیچ شیئی از مخلوقات هم شبیه او نیست . با اسماء و صفات « ذاتی » و « فعلی » اش جاودانه است » . سپس ابوحنیفه به شرح یک یک صفات ذاتی خدا چون حیات، قدرت و علم، و صفات فعل او چون آفریدن، روزی رساندن و انشاء و ابداع می‌پردازد . مسلمانان هرکس را که به این سه اصل اعتقاد داشته باشد مسلمان می‌نامند و معتقدند کسی که این اصول را باور ندارد، مسلمان نیست البته درخصوص جزئیات این اصول میان مسلمانان اختلاف‌نظر هست . برای نمونه بیشتر متکلمان شیعه و معتزله صفات خدا را عین ذات او می‌دانند؛ اما اشاعره بر این باورند که صفات خداوند چیزی به‌جز ذات خدا و زائد بر آن است . هدف از اشارات مختصر فوق به مبانی فکری مذاهب اسلامی درباره اصول دین بیانگر انحراف مبنایی واعتقادی بهائیت از دین اسلام میباشد وگرنه مراجع و مراکز علوم دینی جهان اسلام مواضع قاطعی را نسبت به فرقه ضاله بهائیت با اسلام اتخاذ کردند که بدان اشاره خواهد شد . 

مذهب امامیه به مرکزیت حوزه های قم و نجف از همان ابتدا بلحاظ اینکه بها ء الله بنیان گذار فرقه ابتدا خود را بنده خدا ، آنگاه مدعی قائمیت ، سپس رسالت و نبوت و در نهایت مدعی الوهیت شد ضاله و نجس دانسته وآنانرا از دایره دین خارج و هر گونه ارتباط با آنان را حرام دانستند . اما مذاهب دیگر اسلامی از حنفی مذهب و ماتریدی مسلک در شرق دور تا شافعی مذهب و اشاعره مسلک در مرکز جغرافیای جهان اسلام هرکدام به سهم خود نسبت به فرقه نوظهور بهائیت واکنش نشان دادند . جامع الازهر بعنوان بزرگترین مرکز علمی جهان اسلام در جلسه‌ای به ریاست شیخ طنطاوی، آیین بهایی را خارج از دین اسلام دانستند و آنان را گروهی گمراه و جنبش انان را در راستای اهداف و منافع اسرائیل و گسترش فساد در جوامع مسلمان و عربی دانستند و گروندگان به آن را مرتد دانستند . 

حتی علمای دیوبند در مناطق بلوچستان مواضع شفافی در برابر فرقه بهائیت اتخاذ کردند مولانا محمد عمر سربازی از مشاهیر علمای دیوبند در کتاب فقهی معروف خود بنام فتاوای " منبع العلوم کوه ون " در باره کافر بودن بهائیت، شیعه و سنی را همصدا دانسته و از تحریم اقتصادی آنان دفاع کرده و بهائیت و کمونیست هم سو و آنانرا کافر میداند . کاک احمد مفتی زاده در کردستان و در دهه شصت فرقه بهائیت را تهدید جدی برای اسلام می داند و جهت مقابله با عقاید ضاله آن مدارس قرآنی را در مریوان راه اندازی نمود . یکی از قواعد فقهی " حرمت اعانت بر اثم " بر گرفته از آیه شریفه ؛ تعاونوا علی البر والتقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان میباشد بدین معنی که در نیکوکاری و تقوا به یکدیگر کمک کنید نه بر گناه و ستمکاری . حال پرسش اینجاست که فعل دفاع احساسی مولوی عبدالحمید از فرقه بهائیت که بنا بر اجماع همه مذاهب اسلامی، با مبانی معرفتی اسلام معاندت و معاضدت دارد " اعانت بر اثم " است یا " معاونت در بر و تقوا " ؟ همین اظهارات غیر علمی و بعضا شتابزده وی همانند دفاع از گروه طالبان بود که سبب شد جایزه صلح کانون مدافعان حقوق بشر از او مسترد گردد . با این توصیف به نظر می رسد کفه ترازوی هیجانات سیاسی او بر عقلانیت دینی اش چربیده باشد . بنابراین بهتر است قبل از آنکه گرد پیری را بر سیمای دیگران ببیند تاثیر آنرا در اندیشه خود لمس نماید . 

محمد هادیفر . دانش آموخته مذاهب کلامی

منبع: تقریب

کلیدواژه: مذاهب اسلامی فرقه بهائیت دین اسلام پس از مرگ اصول دین ء الله

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.taghribnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تقریب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۲۵۵۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چهارمین پیش‌نشست دوازدهمین همایش فلسفۀ دین معاصر در دانشگاه بین المللی مذاهب اسلامی

به گزارش حوزه فرهنگ و هنر خبرگزاری تقریب، اولین سخنران این پیش‌نشست، مهدی ساعتچی، استادیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه شهید مطهری بودند که تحت عنوان «همبستگی مفهوم شرّ و ایدۀ خدا» سخنان خود را ایراد نمودند.

وی در ابتدای این نشست اظهار داشت: همبستگی مفهومی بین مفهوم شر و ایدۀ خدا باعث می‌شود که نتوان بحث را به صورت متافیزیکی حل کرد. بنابراین، باید پیش از ارائۀ پاسخ، خود سوال را با دقت بررسی کرد و به خاستگاه آن راه یافت. ایشان افزودند: چه مسئله را منطقی بدانیم، چه قرینه‌ای و چه اگزیستانسیالیستی، بین مفهوم شرّ و تصور خدا ناسازگاری وجود دارد. ولی اگر به‌صورت پدیدارشناسانه به خاستگاه ظهور شرّ نزد انسان مراجعه کنیم به پیش‌فرض‌هایی توجه‌مان جلب می‌شود که خود را در مسئلۀ شر آشکار نمی‌کنند. بدین منظور می‌توان پرسید، با تصدیق تجربۀ شرّ، آیا شرّ نامیدن شرور بدیهی است یا باید مورد تحلیل قرار گیرد؟ به نظر می‌رسد سه مؤلفه برای شرّ دانستن شرور لازم است که در عبارتند (۱) وجه سوبژکتیو آن، (۲) درک محرومیت با شرور و (۳) اعتراض به شرور. اگر این سه مؤلفه نباشند، اساساً آنچه شرّ دانسته می‌شود دیگر اینچنین لحاظ نخواهند شد.


استادیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه شهید مطهری توضیح داد: در اینجا مرادم از سوژه، مُدرَک انسانی از منظر اول شخص است. چون شر نحوی ارزش‌گذاری بر امور جهان است، لاجرم وجه سوبژکتیو دارد؛ اگرچه این ارزش‌گذاری دلبخواهانه نباشد. در مؤلفۀ دوم گفته می‌شود که ناهماهنگی بین خواست و واقعیت انسانی یا طبیعی، و باعث بروز احساس محرومیت می‌شود و این احساس دلیل شرّ دانستن شر است. مولفۀ سوم جایگاه مسئله‌آفرین بحث از شرور است: چون وقتی انسان در مقابل این محرومیت دست به اعتراض می‌زند و این ناخرسندی را ابراز می‌کند، مسئلۀ شر سربرمی‌آورد.

دکتر ساعتچی افزودند: بنابراین، در نظر من گزارۀ «شر وجود دارد»، اگرچه در قامت یک گزارۀ غیرزنده و صوری در مسئلۀ شر مطرح است، ولی ناظر به یک واقعیت خارجی نیست، بلکه بیان‌کنندۀ آن است که «یک انسان در مقابل محرومیت خود معترض است.» اگر شر این چنین تحلیل شود، مسئلۀ شر به نحو دیگری صورت‌بندی می‌شود. علاوه بر این باید گفت، انسانی دست به این اعتراض می‌زند که بخواهد خود همۀ اوصاف کمالیه را داشته باشد. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که شرّ یک وضعیت سوبژکتیو است که طالب صفات ابژکتیو خداست و اینچنین است که بین مفهوم شر و ایدۀ خدا همبستگی وجود دارد.

استادیار گروه فلسفه و کلام دانشگاه شهید مطهری جمع‌بندی کردند که: با این توصیف، وجود شرور راهنمایی برای اشاره به وجود خداست. نکتۀ دومی که می‌توان از این بحث استخراج کرد آن است که، تقریر اگزیستانسیال شرّ بر دیگر تقریرهای آن تقدم دارد و به نظر من این نهایت کاری است که می‌توان در مسئلۀ شر انجام داد.

دومین سخنران این نشست، غزاله حجتی، استادیار گروه فلسفه و عرفان اسلامی دانشگاه مذاهب اسلامی بودند و سخنرانی خود را ذیل عنوان «کارکردهای عدل الهی» ایراد نموند.

وی تأکید کرد که در این ارائه توصیفی از مجموعه پاسخ‌هایی مطرح می‌شود که ذیل عدل الهی تعریف شده‌اند؛ پاسخ‌هایی که در آن‌ها شرّ به‌عنوان امری ابژکتیو لحاظ شده است و باید جدی گرفته شود.

دکتر حجتی توضیح داد، خداباوران با نظریات عدل الهی اولاً دلایل خدا را برای تجویز شرّ توضیح می‌دهند و سپس تلاش می‌کنند تبیین‌هایی برای شرور گزاف در جهان ارایه نمایند تا با وجود خدا سازگار باشد. بر این اساس دو رویکرد مدافعه‌گرایانه و تبیینی مطرح شده است.

وی افزود: سه دسته نظریه ذیل مدافعه‌گرایی می‌توان مطرح کرد: دستۀ اول می‌گوید شناخت دلایل شرور صرفاً نزد خداست، دستۀ دوم بر اساس معرف‌‌شناسی اصلاح‌شده می‌گوید نظریۀ عدل‌الهی غیرضروری است و دستۀ سوم قائل است به اینکه نظریات عدل الهی ناشی از غرور انسان است. ولی در نگاه تببینی، برخلاف دستۀ اول مدافعه‌گرایان، گفته می‌شود خدا در خلقت تلاش کرده تا فهمی اجمالی از دلایل شرور برای انسان به‌دست آید. بنابراین روح مدافعه‌گرایی با مطلوب خلقت مطابق نیست. در مخالفت با دستۀ دوم مدافعه‌گرایان، نگاه تبیینی می‌گوید چون پایه‌بودن باور به خدا منتج به همان سه صفاتی است که در ادیان گفته شده است، بنابراین با این فرض هم نظریۀ عدل الهی ضروری است و نباید از آن صرف‌نظر کرد. در نهایت، در مخالفت دستۀ سوم مدافعه‌گرایان که می‌گویند نظریۀ عدل الهی نامتناسب است، رویکرد تبیینی باور دارد انسان‌ها (حتی برخی از مؤمنان) در جهان رنج تجربه می‌کنند و همین رنج باعث تفکر درباب آن می‌شود. بنابراین صرف وجود شرور در جهان برای تفکر درباب آن تناسب ایجاد می‌کند.

دکتر حجتی در بخش پایانی صحبت خود به دست‌کم چهار نوع پاسخی که رویکرد تبیینی به مسئلۀ شر مطرح شده اشاره کرد و گفت: عبارتند از نظریۀ مبتنی بر اختیار (آگوستین)، نظریۀ بهترین جهان ممکن (لایب‌نیتس)، نظریۀ پرورش روح (جان هیک) و رویکرد الهیات پویشی (وایتهد). این پاسخ‌ها به انحای مختلف تلاش می‌کنند، برخلاف مدافعه‌گرایان، به تفکر در باب شر برانگیزانند و هر یک به نحوی برای آن توجیهی دست‌وپا کنند.

سومین سخنران این پیش‌نشست دکتر محمود ویسی، استادیار فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه مذاهب اسلامی بودند که تحت عنوان «جستاری در معنای شرّ از دیدگاه امام فخر رازی» سخنان خود را بیان کردند. ایشان گفتند امام فخر رازی متفکری جامع و از علمای برجستۀ اهل سنت هستند و شاید حلیم‌ترین و کبیرترین تفسیر همان تفسیر کبیر ایشان باشد.

وی با اشاره به سخنان دکتر حجتی گفت: شاید آگوستین از روی دست امام فخر رازی نگاه کرده است، چون او هم می‌گوید که شر عدم است. در یک کلمه، مکتب امام فخر رازی در زمینۀ مسئلۀ شرّ مکتب جبر است، که او آن از اشاعره برگرفته است.

دکتر ویسی بیان کرد: امام فخر رازی یکی از مهمترین منتقدان فلاسفه در مسائل کلامی است و ذهن فلاسفه را به خود مشغول داشته است. او در کتاب‌هایی مثل المطالب العالیة من العلم الإلهی، پاسخ‌های افلاطون و ارسطو را در این زمینه ناکافی می‌داند و تلاش می‌کند پاسخ جامعی در واکنش به نظرات ابن‌سینا مطرح کند. امام فخر رازی پیش‌فرض‌های الهیاتی فلاسفه، که از جملۀ آن‌ها حسن و قبح عقلی و قائل بودن به عرضی بودن شرور است، را دلیلی می‌داند برای ناشایستگی ایشان برای ورود به این بحث. او در مقابل می‌گوید که باید شرور را منسوب به ذات خداوند دانست و بیان کرد، دلیل وجود آن‌ها بر اساس قرآن به‌دست آوردن گنج است. خدا با خلق رنج‌ها، انسان‌ها را به گنج می‌رساند و بر این اساس شرور دیگر رنج نیستند.

دکتر ویسی با اشارۀ به استناد فخر رازی به آیۀ ۱۵۶ سورۀ بقره، تصریح کرد: در این آیه بیان شده که انسان با اختیار محدودش نمی‌تواند کاری پیش ببرد و صرفاً با تحمل رنج به گنج می‌رسد. چون امام فخر رازی قائل است به اینکه انسان خالق افعالش نیست، بلکه کاسب آن‌هاست. این نظریه، برخلاف قول معتزله که قایل خلق افعال هستند، برگرفته از موضع اشاعره است.

استادیار گروه فقه و مبانی حقوق دانشگاه مذاهب اسلامی در نهایت با نقد رویکردی که قائل به عدمی بودن شرّ است بیان کرد: این رویکرد نگاه الهی را به‌هم می‌ریزد و در عوض باید از رویکردی دفاع کرد که قایل به لازمۀ خیر و شر در جهان است. مبنای این رویکرد بحث است که ابوحنیفه در پایان عمر برگرفت که براساس آن، حسن و قبح نه عقلی بود نه شرعی، بلکه موضع صحیح قریب به موضع ماتریدیه است که می‌گوید تا جایی که عقل توان داشته باشد می‌توان به آن اعتبار داد، ولی هرجا ناتوان شد شرع وارد عمل می‌شود.

آخرین سخنران چهارمین پیش‌نشست دوازدهمین همایش بین‌المللی فلسفۀ دین معاصر دکتر مجید قربانعلی دولابی، استادیار فلسفه و عرفان اسلامی دانشگاه مذاهب اسلامی، بود که تحت عنوان «مسئلۀ شر: نگاهی نو به متون اسلامی» سخنرانی خود را ایراد کرد.

وی با این مقدمه آغاز کرد که در گذشته، مسئلۀ شرّ نقض برهان نظم لحاظ می‌شده، ولی در دورۀ جدید دلیلی بر عدم وجود خدا در نظر گرفته می‌شود. ولی نگاه جدیدی که ایشان قصد طرح آن را دارند، مبتنی بر تلقی عدمی از شرّ است. تلقی‌ای که می‌گوید یا شرّ خودش عدمی است، یا به امر عدمی منجر می‌شود.

وی با اشاره به مبانی حکمت گفت: بر اساس حکمت متعالیه، چون وجود کمال است، هر جا وجود نباشد نقص است و بنابراین نقص و شرّ تقریباً با هم یکی می‌شوند. از سوی دیگر، از لابه‌لای متون دینی می‌توان پرسید آیا جهان حادث است یا قدیم؟ سپس پرسیده می‌شود محدِث عالم کیست؟ اگر عالم خودش محدِث خودش بود، شرّ را در آن نمی‌آفرید؛ چون انتظار می‌رود کسی شرّ و نقص را برای خودش نخواهد. استناد قرآنی آن آیۀ ۱۸۸ سورۀ اعراف که می‌فرماید: «وَلَوۡ کُنتُ أَعۡلَمُ ٱلۡغَیۡبَ لَٱسۡتَکۡثَرۡتُ مِنَ ٱلۡخَیۡرِ وَمَا مَسَّنِیَ ٱلسُّوٓءُۚ»؛ یعنی اگر انسان علم غیب می‌داشت شرور را از خود دفع می‌کرد و نقص را برای خود روا نمی‌داشت.بر این اساس، برخی متکلمان مسلمان از وجود شرور برای اثبات محدِث استفاده کرده‌اند و این کاملاً عکس رویکرد جدیدی است که پس از رنسانس مطرح شده و وجود شرور را دلیلی علیه وجود خدا مطرح می‌کنند.


انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • امام خمینی (ره) به اسلام و مسلمانان شخصیت بخشید
  • دنیای امروز نظاره‌گر پیاده شدن اسلام ناب محمدی در دانشگاه‌های غرب است
  • دیدار مؤسس جمعیت آموزش و فرهنگ مقدونیه با دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
  • چهارمین پیش‌نشست دوازدهمین همایش فلسفۀ دین معاصر در دانشگاه بین المللی مذاهب اسلامی
  • طراحی سامانه «آی محسن» برای کمک به محرومین جهان اسلام
  • شهریاری: ظرفیت جهان اسلام را برای کمک به غزه استفاده بگیریم
  • شبکه خیریه‌ها و خیران خارج از کشور ایجاد می‌شود
  • امضای تفاهم‌نامه همکاری میان کمیته امداد و مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی
  • همایش عقیدتی سیاسی سپاه روح‌الله استان مرکزی
  • شهید مطهری مجاهد عرصه‌ جهاد تبیین بود